جهانگیر محمدپور تهمتن

آخرین دیدار بابا با نگاهی خوب نیست
روزگار دخترت با این سیاهی خوب نیست
لااقل یک حرف یکبار از من بی تاب گو
انقدر آرام رفتن نیز گاهی خوب نیست
من که گفتم گر نباشی میشوم بی تکیه گاه
من که گفتم گر نباشی میشوم بی تکیه گاه
به خدا بابا برایم بی پناهی خوب نیست
لحظه های آخرت صبر مرا از من گرفت
رفتن اینگونه ات با نیم نگاهی خوب نیست
قرائت قرآن زیارت اهل قبور حافظ خوانی
دکتر جهانگیر محمدپور تهمتن
بیوگرافی وزندگی نامه
به نام خدا دکتر جهانگیر محمدپور تهمتن در هفتم تیر ماه سال ۱۳۴۶ در روستای تهمتن کلا واقع در بخش بندپی شرقیِ شهرستان بابل دیده به جهان گشود. آخرین فرزند حسین جان و ذلیخا خانوم،کوچکترین عضو خانواده و از همان کودکی نور چشم برادران و خواهران بود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود رادر همان بخش بندپی با معدل عالی گذراند. جناب دکتر در سال ۱۳۶۸ در رشته فیزیوتراپی در دانشگاه علوم پزشکی سمنان شروع به تحصیل نموده و پس از گذراندن دوره کارشناسی در سال ۱۳۷۲ فارغ التحصیل شد. وی همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی(بیمه) بود. ایشان علاوه بر فعالیتِ درمانی که در رشته فیزیوتراپی داشتند در سازمان خدمات درمانی نیروهای مسلح مشغول خدمت بودند که در سال ۱۳۹۶ با سِمَت مدیریت ارشد خدمات درمانی اداره کل تامین اجتماعی استان مازندران و گلستان (شمال کشور)بازنشسته شدند. جناب دکتر محمدپور همچنین به مدت سی سال به عنوان فیزیوتراپیست مشغولِ کمک رسانی و خدمتِ به بیماران در مطب و درمانگاه نیروهای مسلح بودند . و به مدت چند سال به عنوان فیزیوتراپیست نمونه استان مازندران برگزیده شدند. وی به عنوان بسیجی ،از سن شانزده سالگی،داوطلبانه در جبهه های جنگ،مراسم دینی و مذهبی محل مخصوصا ده محرم حضوری پررنگ داشت ایشان، عاشقانه به حرفه خود علاقه داشتند و هرگز هیچ بیماری از مطبشان ناراضی خارج نمیشد. سخت کوشی ایشان در کار های خدماتیِشان در طی این سال ها زبان زد و ستودنیست. آقا جهان در خرداد ماه سال ۱۳۷۰ زندگی مشترکش را با همسرش آغاز ،که حاصل آن دخترانش مریم مینا و مبینا است که به وجود چنین دخترانی افتخار میکرد وی قبل از اینکه یک انسان مردم دار و دلسوزِ خلق باشد، پدری پر مِهر برای دخترانشان و پشت و پناهی مستحکم برای همسر گرامیشان بود. این انسان متواضع، بزرگ مرد تکرارنشدنی،با اینکه از نظر علمی و اخلاقی، انسانی شایسته و بلند مرتبه بود، اما هیچگاه خود را برتر از دیگران نمیدید. با همه مهربان بود و در معاشرت ها، انسانِ گُشاده رو و خوش مَشرَبی بود. همیشه خنده بر لب داشت و با رویی همچون خورشید درخشان با مردم رفتار میکرد. پدرم ،چراغ خانه ما،همه بود و نبود ما، مردی صبور،خَیِر،مهربان و دلسوز بود که همواره از کمک به هیچکسی دریغ نمیکرد. سرانجام، ایشان در سحرگاهِ سه شنبه نوزدهمِ دی ماه سال ۱۴۰۲ در دیار غربت بر اثر حمله قلبی در آغوش همسر و فرزندش،در سن ۵۶ سالگی چشم بر این جهان فانی فرو بست. همه ما بزرگمردِ عزیزی را از دست دادیم که بودنش امید بود و نبودنش امیدمان را ناامید کرد . خاطرات این انسان شریف همیشه در یاد ما باقیست و یادش تا اَبد در دلهای ما روشن خواهد ماند. پدرم دیده به سویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بارگران است هنوز آنقدر مهر و وفا بر دگران کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
دلنوشته
بابا جانم موهای سفید جو گندمیت ،لبخند درخشان همیشگیت،صدای گوشنواز شنیدنیت،پیرهن زرد رنگ خوشبویت،صندلی محبوب آشپز خانه ات،همیشه در یاد و ذهن همه مان میماند قلب های تکه تکه شده مان بدون تو درد میکند بابا جانم ما هنوز رفتنت را باور نداریم تو تمام هم و غم ما،تمام امید ما و حلال همه مشکلات ما بودی پدرم مردی مهربان دلسوز مردمی عاشق عکاسی و سلفی گرفتن عشق سفر و کوه و جنگل همیشه خندان و احساساتی بود میتوانستی با یک فیلم غمگین گریه اش را دربیاوری و با یک جوک مسخره خنده اش را… او عاشق خواننده های مورد علاقه اش ابی ،معین ،یساری وهایده …. بود عاشق رانندگی ،عاشق ماشینش ،عاشق چیکو ،عاشق کارش وعاشق مردم بود مرتب و باحوصله بود،میز کار اتاقش همیشه تمیز بود و همه چیز در خاطرش میماند پدرم دوستان و فامیل هایش را خیلی دوست داشت تفریحش دورهمی اخر هفته با فامیل ها و دوستانش بود او عاشق زندگی کردن بود مشکلات و سختی هارا با لبخند حل میکرد و هیچوقت ناامید نبود شاید بگویید غلو میکنم ولی او پدر نمونه دوران بود گاهی سختگیر بود و حساس .به وقتش دوست و رفیق و همدم. فوتبال و فیلم دیدن با او هیجانی ،و بیرون و تفریح کردن با او همیشه خوش میگذشت. او بهترین فردی بود که من در زندگیم دیدم او مردی بود که همه دوست داشتند شبیهش باشند به خاطر ندارم کسی از دستش ناراحت باشد او برای همه دوست و همراه بود آرزوی دوباره دیدنش تا اخر عمرم همراهم خواهد بود بابا نگران ما نباش تو چراغ راهی هستی جاودان و یاوری هستی همیشگی پدرم میدانم که تنهایمان نمیگذاری بافکر دوباره دیدنت،بوسیدنت،در آغوش کشیدنت در جهانی دیگر خودم را آرام میکنم تو را در قلبم ،در آسمان ،درپرواز پرندگان،در اهنگ ها ،در خانه ،در نگاه عمو ها…حس میکنم و با تمام وجود دوستت دارم و با تمام وجود دلتنگتم مدفن عشق جهانست اینجا یک جهان عشق نهانست اینجا عاشقی بوده به دنیا فن من مدفن عشق بُوَد مدفن من هرکه را روی خوش و خوی نکوست مرده و زنده من عاشق اوست من همانم که در ایام حیات بی شما صرف نکردم اوقات تا مرا روح و روان در تن بود شوق دیدار شما در من بود بعد چون رخت ز دنیا بستم باز در راه شما بنشستم گرچه امروز به خاکم مأواست چشم من باز به دنبال شماست بنشینید بر این خاک دمی بگذارید به خاکم قدمی گاهی از من به سخن یاد کنید در دل خاک دلم شاد کنید
گالری تصاویر
گالری تصاویر گالری ویدیو

لوکیشن محل مزار به همراه مسیریابی

مسیریابی

178
6
 
37
لینک کوتاه: